کد مطلب:106490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:161

خطبه 105-وصف پیامبر و بیان دلاوری











[صفحه 52]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: ابلج: آشكارتر و تابانتر مضمار: جای پرورش اسبان برای مسابقه سبقه: چیز مهمی كه بر سر آن مسابقه انجام می شود ولیجه: همراز و برگزیده حلبه: اسبانی كه از هر سو برای مسابقه گردآوری می شود و گاهی به محل اجتماع آنها اطلاق گردد ستایش ویژه خداوندی است كه آیین اسلام را برقرار فرمود و مقررات و احكام آن را برای كسانی كه بخواهند از آن بهره مند شوند آسان كرد، و پایه های آن را در برابر آنانی كه ستیزه گری و برتریجویی كنند استوار و نیرومند ساخت. و آن را برای كسانی كه بدان چنگ زنند، پناه امن، و برای آنهایی كه در حریم آن جای گیرند مایه صلح و سلامت، و برای كسانی كه از آن سخن گویند حجت و برهان، و برای آنهایی كه از آن دفاع كنند گواه، و برای آنانی كه از آن روشنی بخواهند نور، و برای كسانی كه آن را درك كنند فهم، و برای آنانی كه در آن اندیشه كنند عقل قرار داد. آن را نشانه گردانید برای كسی كه در پی آن باشد، و بینش برای كسی كه عزم آن را داشته باشد، و عبرت برای كسی كه از آن پند گیرد، و رستكاری برای كسی كه آن را تصدیق كند، و آرامش برای كسی كه بدان تكیه كند، و آسایش برای كسی كه كار خود

را به آن واگذارد، و سپر امن برای كسی كه شكیبایی كند، خلاصه این كه اسلام روشنترین راهها و واضحترین مذهبهاست، دلائل و نشانه هایش در برابر دید همگان، و راههایش تابان، و چراغهایش روشنی بخش و فروزان است، او برنده بزرگوار میدان مسابقه است، برای این كه مقصدش بلند، اسبانش برای مسابقه آماده، جایزه اش نفیس و گرانقدر و سواركارانش شریف و بزرگوارند، تصدیق حق، راه آن، و كردار نیك نشانه آن، و مرگ پایان آن، و دنیا میدان مسابقه آن، و رستاخیز جای گرد آمدن آنان، و بهشت جایزه آن است. امام (ع) خداوند سبحان را ستایش فرموده است بر این كه نعمت خود را ارزانی داشته و دین مبین اسلام را وضع و برقرار كرده است تا به وسیله آن خردها به سوی او راه یابند، و ذكر واژه شرایع اشاره است به احكام و قوانین اسلام كه مورد توجه افكار و مطمع نظر اندیشمندان و صاحبنظران می باشد، و منظور از تسهیل شرایع این است كه خداوند متعال احكام و مقررات اسلام را آن چنان واضح و روشن قرار داده است كه فصیح و الكن آنها را می فهمند، و كودن و زیرك در وارد شدن به سرچشمه های آن مشتركند، و مراد از اعزاز اركان اسلام، حمایت حق تعالی از احكام و شرایع آن است، و این كه پایه های آن ر

ا استوار، و مرتبه آن را برتر از آن قرار داده كه نادانان و مشركان بر آن غلبه و در صدد انهدام آن برآیند و بتوانند نور آن را خاموش سازند، سپس امام (ع) به ستایش اسلام پرداخته، و صفاتی را كه شارع آن یعنی خداوند متعال بدان بخشیده به شرح زیر بیان كرده است: 1- جعله امنا لمن علقه: آشكار است كه اسلام برای كسی كه بدان چنگ زند در دنیا از قتل و در آخرت از عذاب الهی پناهگاه است. 2- و سلما لمن دخله: یعنی اسلام با كسی در آن وارد شود روش مسالمت دارد، و در این عبارت، اسلام اولا به حرم تشبیه شده است كه هر كس در آن پا نهد، در امن و سلامت خواهد بود، و ثانیا به دلاور پیروزی تشبیه شده كه رفتارش مسالمت آمیز است، زیرا هر كس آن را بپذیرد و در آن داخل شود جان و داراییش محفوظ می ماند و مانند این است كه اسلام با او مسالمت و مصالحه كرده است كه آنچه را مایه آزار و ناراحتی اوست پس از ورود به اسلام دنبال نكند. 3- و برهانا لمن تكلم به: یعنی در اسلام براهین و دلایل آشكار موجود است. 4- شاهدا لمن خاصم به: شاهد، اعم از برهان است زیرا جدل و خطابه را نیز شامل است. 5- نورا یستضاء به: یعنی اسلام نور است كه از آن كس روشنی می شود، در این جمله نور را،

برای اسلام استعاره آورده، و با ذكر استضاء، كه به معنای روشنی خواستن است، آن را ترشیح داده و كامل فرموده است جهت مشابهت میان اسلام و نور این است، كه انسان در راه خود به سوی خدا و به دست آوردن بهشت از اسلام پیروی می كند و از آن دستور می گیرد. 6- و فهما لمن عقل: اسلام فهم است برای كسی كه آن را درك كند، و چون فهم عبارت است از خوب آماده بودن ذهن برای یذیرش چیزهایی كه بر او وارد می شود، دخول در اسلام، و پرورش دادن نفس بر اساس احكام و مقررات آن نیز سبب بزرگی برای حصول آمادگی ذهنی جهت تابش و پذیرش انوار الهی و فهم اسرار قدسی است، و اطلاق واژه فهم بر آنچه گفته شد مجاز و از باب اطلاق نام مسبب بر سبب می باشد. 7- ولبا لمن تدبر: چون لب به معنای عقل است، در این جا نیز مانند جمله پیش واژه عقل برای اسلام بر سبیل مجاز آمده اگر چه مسبب آن است، و در این جا منظور عقل لملكه و مراتب بالاتر آن است، زیرا اسلام و قواعد و احكام آن، نیرومندترین وسیله برای دست یافتن به بالاترین مراتب خرد می باشد. 8- و آیه لمن توسم: منظور كسی است كه در جستجوی راه حق و یافتن اهداف آن است، و اسلام برای چنین كسی نشانه و علامت است كه اگر بدان راه یافت در طر

یق هدایت قرار گرفته است. 9- و تبصره لمن عزم: مراد كسی است كه تصمیم بر انجام دادن مقصود خود گرفته است، و اسلام برای او مایه بینش است كه بتواند مقصود خود را به گونه شایسته انجام دهد. 10- و عبره لمن اتعظ: معنای این جمله آشكاراست، زیرا اسلام با بیان احوال امتهای گذشته و آنچه روزگار بر سر آنها آورده برای كسی كه پندآموز و موعظه پذیر باشد در راه حركت به سوی خدا نیكوترین مایه عبرت است. 11- و نجاه لمن صدق: اسلام برای كسی كه رسالت پیامبر (ص) را تصدیق كند و به آنچه از جانب خداوند برای بشر آورده ایمان آورد، مایه رستگاری است، زیرا پذیرش اسلام برای او در دنیا موجب رهایی از قتل و شمشیر دین و در آخرت باعث رستگاریش از عذاب خداوند است، و اطلاق نام نجات بر اسلام از باب اطلاق نام مسبب بر سبب می باشد. 12- و ثقه لمن توكل: یعنی اسلام مایه وثوق و اعتماد كسانی است كه بر خداوند توكل كنند، زیرا مشتمل بر وعده های گرانقدر اوست، و به سبب اطمینان بر آن است كه توان توكل بر خدا را می یابند. 13- راحه لمن فوض: یعنی كسی كه بحث و تدقیق در مسائل را رها و به احكام اسلام و دلایل قرآن و سنت اصیل اهل قرآن تمسك جوید، و كارخ ود را به آن واگذارد آسایش

می یابد، گفته شده: منظور ترغیب مردم است به این كه امور را به خدا واگذارند، و دانش آنچه را كه نمی توان دانست و شناخت، به او تفویض كنند و در این راه بیهوده زحمت نكشند كه در این صورت آسودگی می یابند، و نیز گفته اند: مراد این است كه اگر اسلام مسلمان كامل باشد و امور خود را به خداوند واگذارد، پروردگار متعال تمامی كارهای او را كفایت و اصلاح می فرماید و او را از كوشش و تلاش بی نیاز و آسوده می گرداند. 14- جنه لمن صبر: یعنی در به كار بستن و عمل كردن به احكام و دستورهای آن بردباری و شكیبایی ورزد، و روشن است كه معنای سپر، ایمنی از عذاب خدا می باشد، و واژه جنه (سپر) استعاره شده است. 15- ابلج المناهج: مقصود از مناهج اسلام راههای وصول بدان و اصولی است كه با اذعان بدانها و پیمودن آن راهها، انسان مسلمان می باشد، و اینها عبارت است از اقرار به خداوند و یگانگی او و ایمان به رسالت پیامبر (ص) و تصدیق به آنچه در شرع وارد شده است و امام (ع) آنها را به مناهج تفسیر فرموده است، و بدیهی است اینها راههای روشن هدایت و رستكار است. 16- و اوضح الولائج: یعنی هر كس به دیده اعتبار به اسلام بنگرد، اسرار و بواطن آن را آشكار خواهد دید. 17- مشرف ا

لمنار: منار اسلام عبارت است از اعمال صالحه ای كه سالكان این راه به جا می آورند، مانند نمازهای پنجگانه و امثال آن، و آشكار است كه این عبادات و اعمال، برتر و بالاتر از عباداتی است كه پیش از این به جا آورده می شده است. 18- مشرق الجواد: معنایی نزدیك به مفهوم ابلج المناهج دارد. 19- مضی ء المصابیح: این جمله كنایه از دانشمندان اسلام و پیشوایان آن است كه به طریق استعاره بیان فرموده و با ذكر واژه اضاءه آن را ترشیح داده است، و اشاره دارد به این كه علوم از آنها نمایان می شود و مردم باید از آنها پیروی كنند، و شاید منظور از مصابیح، ادله دین مانند كتاب و سنت باشد. 20- كریم المضمار: یعنی اسلام در میدان مسابقه حیات همیشه برنده است و مراد از این میدان مسابقه، دنیاست، و شك نیست كه میدان آن كریم و ارجمعد است، زیرا از این جاست كه انوار معرفت كسب، و در پرتو آن به سوی خدا گام برداشته می شود، واژه مضمار استعاره است برای دنیا و پیش از این شرح آن داده شده است. 21- رفیع الغایه: چون مقصد اسلام، رسیدن به آستان پروردگار جهانیان است و آستان او همان جنه الماوی یا بهشت جاوید است، لذا مقصد او بلند و هدف او عالی است، زیرا مقصدی بلندتر و هدفی

برتر از بهشت وجود ندارد. 22- جامع الحلبه: واژه حلبه را برای روز رستاخیز استعاره فرموده است، زیرا قیامت چنان كه بیان خواهیم كرد حلبه و وعده گاه نتیجه مسابقه است، وجه استعاره این است كه مردم در آن روز همه گرد می آیند تا كدام یك از آنان برای وصول به آستان حضرت حق كه همان بهشت جاویدان است بر دیگری پیشی گیرد، مانند گرد آمدن اسبان برای مسابقه و شتافتن آنها برای گرفتن جایزه. 23- متنافس السبقه: یعنی جایزه آن محبوب و گرانقدراست، زیرا بهشت جایزه آن است و این گرامیترین چیزی است كه بر سر آن رقابت می شود و مطلوب انسان است. 24- شریف الفرسان: واژه فرسان را كه به معنای سواركاران است، برای دانشمندان اسلام استعاره آورده است، آن دانشمندانی كه در میدان دانش یكه تازان و قهرمانانند، و شباهت دارند به اسبان لایقی كه در میدان مسابقه موجب پیروزی صاحبان خود می شوند. 25- التصدیق منهاجه: این جمله تا آخر این بخش از خطبه، توضیحی است بر آنچه در عبارات پیش روشن نشده و تفسیری است بر منهاج و منار و غایه و مضمار و حلبه و سبقه، و این كه مرگ را نهایت یا مقصد بیان كرده و الموت غایته فرموده است برای این كه مرگ نزدیكترین مقصدی است كه انسان را در آس

تانه لقای پروردگار متعال قرار می دهد، و شاید هم مراد از موت. مرگ شهوات و هواهای نفسانی باشد، زیرا این نیز از اهداف و مقاصد اولیه اسلام است، همچنین سبقه را برای بهشت استعاره فرموده است، برای این كه بهشت ثمره دین و غایت مطلوب آن است همچنان كه سبقه یا جایزه حاصل كوشش دو طرف مسابقه می باشد.

[صفحه 58]

بخشی از این خطبه است كه درباره پیامبر اكرم (ص) فرموده است: قبس: شعله حابس: ایستاده در جایی نزل: غذایی كه در مهمانی و امثال آن برای حاضران آماده می شود. اوری: افروخت زمره: گروهی از مردم سناء: بلندی مقام ناكب: منحرف از راه پیامبر اكرم در تبلیغ احكام الهی كوشید تا برای كسی كه خواهان روشنی هدایت است شعله این برافروخت، و نشانه ای پر فروغ فرا راه درماندگان وادی حیرت قرار داد، پروردگارا! او امین مورد اعتماد تو، و گواه تو در روز رستاخیز است، او برانگیخته توست كه وی را برای خلق نعمت قرار داده ای، و پیامبر بر حق توست كه او را برای رحمت فرستاده ای، خداوندا! از عدل و داد خویش بهره وافری نصیب او گردان، و از فضل و كرامت پاداش او را چند برابر فرما، بارخدایا! كاخ آیین او را ازه مه كاخها بلندتر و افراشته تر كن و او را بر خوان نعمت خود گرامی بدار، و بر شرف پایگاه او نزد خود بیفزای، و وسیله تقرب خود را به او مرحمت كن، و بلندی مقام و برتری به او عطا فرما، و ما را در زمره یاران و پیروان او قرار ده بی آن كه رسوا و پشیمان و منحرف و پیمان شكن و گمراه و گمراه كننده و فریب خورده باشیم. شریف رضی گفته كه این خطبه پی

ش از این آورده شده است، لیكن به سبب اختلافی كه با روایت سابق دارد دوباره ذكر شده است. فرموده است: حتی اوری... تا لحابس. این عبارات حاصل گفتاری است كه امام (ع) در ستایش پیامبر اكرم (ص) و شرح مجاهدتها و كوششهای آن حضرت در راه دین برای وصول به هدف مذكور بیان فرموده است، واژه قبس را برای انوار فروزان دین استعاره آورده است، زیرا نفوس بشری از اشعه انوارهدایت آن روشنی می گیرند، همچنین واژه علم (نشانه) را استعاره آورده، و تابش انوار دین را بدان نسبت داده است، و از این دو چیز دانسته می شود: 1- این كه پیامبر گرامی (ص) انواری از خود ظاهر ساخت، و آنها را علم و نشانه قرار داد، تا سالكان و جویندگان راه خدا، كه در ظلمت حیرت و شبهت فرو رفته و از رفتار باز مانده و سرگشته و حیرتزده بر جای ایستاده اند هدایت شوند، چنان كه خداوند متعال فرموده است: و اذا اظلم علیهم قاموا و این نشانه ها كنایه از آیات كتاب الهی و سنت است. 2- این كه مراد از اعلام، ائمه و پیشوایان دین است، و منظور از تابش انوار او بر آنها، روشن گردانیدن دلهای آنان است به كمالات و علومی كه از آن حضرت ظاهر شده است. فرموده است: فهو امینك المامون. یعنی او (پیامبر (ص)) ام

ین وحی توست، و شهیدك یوم الدین یعنی گواه بر خلق تو در روز رستاخیز است، و بعیثك نعمه یعنی برانگیخته توست، در حالی كه او را برای مردم نعمت قرار دادی تا به هدایت او به بهشت راه یابند، و رسولك بالحق رحمه یعنی فرستاده بر حق توست كه او را برای بندگانت رحمت گردانیدی تا به آتش ی خشم تو در وادی هلاكت نیفتند و ما ارسلناك الا رحمه للعالمین پس از این، گفتار خود را با دعا برای آن حضرت ادامه می دهد، و از خدا می خواهد كه بهره ای از عدل و داد خویش نصیب او گرداند، و چون مقتضای عدالت الهی ایجاب می كند، كسی را كه به پیامبری برگزیده و محل رسالت خویش قرار داده او را به بالاترین كمالاتی كه برای او مهیا ساخته برساند، و برای وصول به برترین و بالاترین مرتبه كمال آماده سازد، از این رو امام (ع) خدا را می خواند كه بهره وافری از عدل خویش نصیب او گرداند كه به سبب آن او را برای وصل به درجات بی منتهای قرب مهیا گرداند. فرموده است: و اجزه مضاعفات الخیر من فضلك. چون امام (ع) درباره پیامبر (ص) به آنچه استحقاق دارد دعا كرده بود، در این جا از خداوند می خواهد كه هر چه بیشتر به او تفضل و مرحمت فرماید، و احسان و پاداشی را كه آن حضرت استحقاق دارد چند

برابر گرداند. فرموده است: اللهم اعل علی بناء البانین بنائه. امام (ع) دعا می فرماید كه خداوند پایه های آیینی را كه پیامبر (ص) آورده هر چه استوارتر و بنای دینی را كه بنیان نهاده است از ادیان پیش بلندتر و افراشته تر بدارد، و در این دعا بنای رفیع كمالات و فضیلتهایی را كه پیامبر (ص) برای نفس خویش فراهم فرموده نیز اراده كرده است. واژه بنا بر سبیل استعاره آمده است، سپس امام (ع) دعا می كند كه خداوند با پاداشهای فراوانی كه برای او آماده ساخته است وی را نزد خود گرامی بدارد، و بربرتری مقام او در پیشگاه خویش بیفزاید، و آنچه وسیله تقرب و توسل به اوست به وی مرحمت فرماید، یعنی آنچه نیروی او را برای وصول به بالاترین مرتبه قرب، كامل می گرداند، و همچنین به او بلندی مقام و برتری تمام مرحمت فرماید، سپس امام (ع) برای خود دعا می كند و از خدا می خواهد كه او را در زمره یاران پیامبر (ص) و از جمله پیروان او قرار دهد، در حالی كه بر اوصاف زیر باشد: غیر خازین: یعنی به سبب ارتكاب گناهان و اعمال زشت، رسوا و سرافكنده نباشد. لا نادمین: در برابر اوامر الهی كوتاهی نكرده و در فرمانبردار تقصیر نكرده باشد، و لا ناكبین یعنی: از راه راست منحرف نشد

ه و در یكی از دو طرف افراط و تفریط نیفتاده باشد و لا ناكثین یعنی: عهد و میثاقی را كه خداوند با بندگانن دارد كه تنها او را عبادت و بندگی كنند و دین خود را برای او خالص گردانند، نقض نكرده باشد. و لا ضالین از راه راست و حد اعتدال بیرون نرفته باشد و لا مفتونین: فریفته شبهات باطل نشده باشد. توفیق از خداوند است.

[صفحه 61]

بخشی دیگر از این خطبه است كه به یاران خود می فرماید: در پرتو لطف خداوند متعال به مقامی رسیده اید كه به خاطر آن كنیزكان شما را گرامی می دارند، و با همسایگانتان آشنائی و پیوند برقرار می كنند، كسانی كه شما را بر آنها هیچ برتر نیست، و حقی بر آنها ندارید. برای شما تعظیم می كنند، و آنانی كه از قدرت شما باك ندارند و بر آنها دستی و سلطه ای ندارید از شما می ترسند، اینك با این كه می بینید قوانین و حدود الهی شكسته شده خشمناك نمی شوید در صورتی كه اگر پیمانهای پدرانتان شكسته شود آن را ننگ می دانید، دستورهای خداوند بر شما وارد می شد، و از شما به دیگران می رسید و رجوع و بازگشت آنها به سوی شما بود، اما مقام خویش را به ستمگران واگذاشتید، و زمام امور خویش را به دست آنان دادید، و امور الهی را به آنان سپردید، در حالی كه آنها به شبهات عمل می كنند، و در جهت ارضای شهوات گام برمی دارند، سوگند به خدا اگر این ستمكاران شما را در زیر ستارگان آسمان پراكنده سازند، خداوند شما را برای روز سختی كه اینها در پیش دارند گرد خواهد آورد. امام (ع) در این بخش از خطبه، سخن را به یادآوری مردم از مقام و منزلتی كه خداوند در پرتو دین مبین ا

سلام و هدایت نور ایمان، آنان را بدان گرامی داشته، آغاز فرموده است، و درباره اهمیت و اثرات این موهبت می فرماید كه حرمت این منزلت حتی كنیزكان و همسایگان شما را اگر چه مسلمان نیستند فرا گرفته است، و كسانی كه شما بر آنها هیچ برتری ندارید و شما را بر آنها حقی و منتی نیست به شما احترام می گذارند و بزرگتان می شمارند، و آنانی كه از قدرت شما باك ندارند از شما می ترستد، و پیداست كه همه اینها به سبب اسلام و هدایت ایمان است، كه خداوند به آنها بخشیده است. امام (ع) پس از آن كه نعمتها و موهبتهای خداوند را درباره آنها یادآوری می فرماید، گفتار خود را با سرزنش و نكوهش آنها كه در ادای حقوق واجب الهی كوتاهی می كنند ادامه می دهد، و به اعمال آنها كه موجب كفران نعمتهای اوست اشاره می فرماید، و این كفران و ناسپاسی عبارت از این است كه آنان می بینند حدود الهی شكسته و پیمانهای او نقض می شود اما سكوت می كنند، و خشمناك نمی شوند و چنان می نماید كه به این كارها خشنودند، منظور امام (ع) اعمال زشت و مظالم ستم پیشگان و خروج خوارج و دیگر منكراتی است كه مردم شام و دیگران مرتكب می شوند، برای این كه مردك شام با فرمان خداوند مخالفت كرده، و بیعت اما

م (ع) را كه عهدی از عهود الهی است شكسته اند، و سكوت در برابر این امور با وجود قدرت در رفع این مظالم و رد این اعمال، و امكان جهاد با ستمكاران، خود عمل زشت و منكری است كه اینها مرتكب می شوند، و واو در جمله و انتم... برای حال آمده است یعنی: در حالی كه شما ننگ می دانید پیمان پدرانتان شكسته شود به طریق اولی بر شما لازم است كه شكستن پیمانهای الهی و نقض عهود آورا ننگ بشمارید، سپس سستی و كوتاهی آنها را در كارهایی كه خداوند اجرای آنها را بر آنان واجب فرموده و آنها را متصدی سامان دادن به امور دین و واسطه تبلیغ اسلام قرار داده، و از این راه به آنان سلطه بر دیگران بخشیده یادآوری می كند و آنها را سرزنش و توبیخ می فرماید كه مقام خود را در اسلام به ستمكاران سپرده اند، و منظور از ستمكاران در این جا معاویه و گروه اوست، و مقصود از تمكین ستمكاران، خودداری از سركوب آنان و سپردن زمام امور به دست آنهاست، واژه ازمه (جمع زمام: مهار یا افسار) استعاره است، و مراد از اموری كه به دست ستمكاران سپرده اند امور شهرها و ممالك اسلام است، كه بر اثر كوتاهی و سستی آنها در جهاد و پیكار، همگی این وقایع و حوادث به وجود آمده است، منظور از این كه ستم

كاران به شبهات عمل می كنند این است كه اعمال آنها مطابق با اوهام فاسد و نظریات باطلی است كه آنها را در كارهای خود حجت و دلیل قرار می دهند، و مراد از سیر در شهوات این است كه ستمكاران اوقات خود را به فرو رفتن در شهوات و ارضای خواهشهای نفسانی خویش می گذرانند. فرموده است: و ایم الله... تا آخر. این عبارت بیم و اخطاری است به مردم درباره كارهایی كه بنی امیه در آینده انجام می دهند و این كه همه را در گرفتاریها و شرور خود وارد كرده، و فتنه خود را گسترش خواهند داد، و مراد از یوم (روز) مدت خلافت بنی امیه است كه بدترین مدت و سخت ترین روزگاری است كه بر اسلام و مسلمانان گذشته است، و این كه امام(ع) تفرقه و پراكندگی مردم را به آنان، و جمع و گردآوری را به خداوند نسبت داده برای این است كه اعلام فرماید ابتلای مردم به بلیه بنی امیه قضای الهی و نزول آن در آینده، قطعی است، و اگر برای جلوگیری از فرود آمدن این بلا مردم را در اطراف و اكناف شهرها پراكنده سازند، سودی نخواهد داشت، و قضای الهی نازل خواهد شد و دامن همه مردم را خواهد گرفت، زیرا تقدیر این است كه مردم به بلای فرمانروایی بنی امیه و شرور و تبهكاریهای آنها دچار و آزمایش شوند، و

چگونگی احوال و رفتار بنی امیه با مردم بویژه با صلحا و نیكان معلوم است. و توفیق و خودداری از گناه بسته به لطف خداست.


صفحه 52، 58، 61.